<p>می‌توانستم از دردها، از زخم‌ها بگویم، اما مگر یادمان نداده‌اند که صورتمان را با سیلی سرخ نگه داریم؟ مگر جوری نمی‌خندیم که انگار هیییییییچ غمی در دنیایمان نیست؟&nbsp;</p>
<p>می‌توانستم از ناامیدی بگویم. از اتفاقاتی که انگار هرگز رخ نمی‌دهند. اما خورشید سوزان را چه کنم که هر روز بر می‌آید و نوید روز تازه‌ای را می‌دهد؟&nbsp;</p>
<p>دوستت دارم. دوستت دارم که سال‌هاست، خاطرات و امید و آرزوهای هزاران کودک پاپتی به دنبال یک توپ پلاستیکی دو پوست را در خود جای داده‌ای. دوستت دارم که مامن قطره قطره اشکی شدی که بر تو فرو افتاد، انگار که شانه‌ای برای تکیه دادن باشی، نه یک زمین خشک و خالی</p>
<p>دوستت دارم که زمین بودی، زمین #فوتبال. فوتبالی که در #آبادان مثل هوا می‌ماند. همه جا هست، همیشه هست. حتی شاید جای هوای مملو از بوی گاز و دود پالایشگاه را برای آن اهالی گرفته باشد. هر چه هم که بشود، همیشه یکی هست که از جایش بلند شود، نی انبان را باد کند و بنوازد. تا غروب روزهای بعد بنوازد و می‌دانم، می‌دانم که صدای نواختنش تا #سائوپائولو هم می‌رسد. آبادانی‌ها با فوتبال نفس می‌کشند</p>
<p>تحقيق و نگارش: فرید مستوفی</p>
<p>صدا: فاطمه حاجی نسب، فرید مستوفی</p>
<p>ضبط و تدوين صدا: پدرام فهیمی</p>

cleansheet

cleansheet

پادکست کلین‌شیت: قسمت یک - آغاز یک داستان عاشقانه

SEP 6, 202222 MIN
cleansheet

پادکست کلین‌شیت: قسمت یک - آغاز یک داستان عاشقانه

SEP 6, 202222 MIN

Description

<p>می‌توانستم از دردها، از زخم‌ها بگویم، اما مگر یادمان نداده‌اند که صورتمان را با سیلی سرخ نگه داریم؟ مگر جوری نمی‌خندیم که انگار هیییییییچ غمی در دنیایمان نیست؟&nbsp;</p> <p>می‌توانستم از ناامیدی بگویم. از اتفاقاتی که انگار هرگز رخ نمی‌دهند. اما خورشید سوزان را چه کنم که هر روز بر می‌آید و نوید روز تازه‌ای را می‌دهد؟&nbsp;</p> <p>دوستت دارم. دوستت دارم که سال‌هاست، خاطرات و امید و آرزوهای هزاران کودک پاپتی به دنبال یک توپ پلاستیکی دو پوست را در خود جای داده‌ای. دوستت دارم که مامن قطره قطره اشکی شدی که بر تو فرو افتاد، انگار که شانه‌ای برای تکیه دادن باشی، نه یک زمین خشک و خالی</p> <p>دوستت دارم که زمین بودی، زمین #فوتبال. فوتبالی که در #آبادان مثل هوا می‌ماند. همه جا هست، همیشه هست. حتی شاید جای هوای مملو از بوی گاز و دود پالایشگاه را برای آن اهالی گرفته باشد. هر چه هم که بشود، همیشه یکی هست که از جایش بلند شود، نی انبان را باد کند و بنوازد. تا غروب روزهای بعد بنوازد و می‌دانم، می‌دانم که صدای نواختنش تا #سائوپائولو هم می‌رسد. آبادانی‌ها با فوتبال نفس می‌کشند</p> <p>تحقيق و نگارش: فرید مستوفی</p> <p>صدا: فاطمه حاجی نسب، فرید مستوفی</p> <p>ضبط و تدوين صدا: پدرام فهیمی</p>