@adabparsi365 Alexander and Porus: Battle of Kings, Elephants, and Fire## داستان اسکندر و فور: نبرد پادشاهان، فیلها و آتش*مقدمه: رویارویی دو جهان*پس از پیمان اسکندر با کید (پادشاه هند)، او با فرمانروای قدرتمند دیگری به نام فور، حاکم قنوج، روبرو شد. فور، برخلاف کید، ارادهای برای تسلیم شدن نداشت و این امتناع، زمینهساز نبردی بزرگ و هوشمندانه میان این دو پادشاه گردید.---*۱. برخورد ارادهها: نامههای جنگ و غرور*نبرد ابتدا با کلمات آغاز شد.
---*۲. آزمون رهبری: راه دشوار و سپاه دلسرد*مسیر طولانی و دشوار به سوی قلمرو فور، سربازان اسکندر را دلسرد کرد. گروهی از آنان شکایت کردند که چرا باید برای سرزمینی بیارزش بجنگند.اسکندر با خشم به آنان یادآوری کرد که در نبرد با ایرانیان نیز زحمت نکشیدهاند، زیرا دارا به دست یارانش کشته شد. او قاطعانه اعلام کرد: «من این راه را بدون شما نیز طی خواهم کرد. یار من، خداوند و سپاه ایران است». این سخنان سپاهیان را به خود آورد؛ آنها پوزش خواستند و پیمان وفاداری بستند.---*۳. نیروی عظیم در برابر ذهن خلاق: آمادهسازی برای نبرد*بزرگترین نقطه قوت سپاه فور، فیلان جنگی («ژنده پیلان») بود که جاسوسان هندی از هولناک بودن آنها خبر دادند.اسکندر برای مقابله، به جای زور از تدبیر استفاده کرد. او پس از مشورت با خردمندان، به آهنگران رومی، مصری و پارسی دستور داد تا بیش از هزار اسب آهنی در اندازه واقعی بسازند که بر روی چرخ حرکت میکردند. درون این مجسمههای توخالی را با «نفت سیاه» پر کردند تا در روز نبرد، آنها را آتش زده و به سوی فیلها روانه کنند و آرایش نظامی هند را بشکنند.---*۴. دوئل نهایی: پیروزی تدبیر بر قدرت*اسکندر برای جلوگیری از خونریزی، فور را به نبرد تنبهتن دعوت کرد؛ شرط این بود که پیروز، صاحب تاج و تخت دیگری شود. فور که به قدرت خود مغرور بود، پذیرفت.در میدان نبرد، تضاد آشکار بود: اسکندر «لاغر و ظریف» و فور «تنومند و کوهپیکر». اسکندر که میدانست در زورآزمایی مستقیم شانسی ندارد، به دور فور میچرخید. در لحظهای که خروشی از سپاهیان برخاست و حواس فور پرت شد، اسکندر از غفلت او استفاده کرد و با ضربهای مرگبار، پادشاه هند را از پای درآورد.---*۵. حکمت یک فاتح: بخشش پس از پیروزی*اسکندر پس از پیروزی، به جای انتقام، بزرگواری نشان داد: